شنبه 4 شهریور 1396 ساعت 17:23
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هر وقت تو را می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود
مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسد
خیره بودم به تو و جرأت لبخند نبود
هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله. تقصیر تو هرچند نبود
شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول
بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود
مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت
جای آنها که به دنبال تو بودند نبود
بعد از آن هر که تو را دید رقیبم شد و بعد
اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود
آّه. ای تابلوی تازه به سرقت رفته
کاش نقاش تو اینقدر هنرمند نبود...
کاظم بهمنی