رد پای شعر

متن مرتبط با «مژه بر هم زدنی» در سایت رد پای شعر نوشته شده است

یکنفر مانده از این قوم ، که بر می گردد

  • دوشنبه 5 فروردین 1398 ساعت 03:32 , ...ادامه مطلب

  • صبر

  • _____8888888888____________________ ____888888888888888_________________ __888888822222228888________________ _88888822222222288888_______________ 888888222222222228888822228888______ 888882222222222222288222222222888___ 8888822222222222222222222222222288__ _8888822222222222222222222222222_88_ __88888222222222222222222222222__888 ___888822222222222222222222222___888 ____8888222222222222222222222____888 _____8888222222222222222222_____888_ ______8882222222222222222_____8888__ _______888822222222222______888888__ ________8888882222______88888888____ _________888888_____888888888_______ __________88888888888888____________ ___________8888888888_______________ ____________8888888_________________ _____________88888__________________ ______________888___________________ _______________8____________________ , ...ادامه مطلب

  • دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود

  • دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود   رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود   جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست و آتش چهره بدین کار برافروخته بود   گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم که نهانش نظری با من دلسوخته بود   کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود   دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود   یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود   گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود   "حافظ" , ...ادامه مطلب

  • دلم در بر نمی گنجد

  • من امروز، از میی مستم، که در ساغر نمی‌گنجدچنان شادم، که از شادی، دلم در بر نمی‌گنجدز سودایت برون کردم، کلاه خواجگی، از سربه سودایت که این افسر، مرا در سر، نمی‌گنجدبران بودم که بنویسم، مط, ...ادامه مطلب

  • نغمه ی هم درد

  •  آینه ی خورشید از آن اوج بلندشب رسید از ره و آن آینه ی خرد شدهشد پراکنده و در دامن افلاک نشستتشنه ام امشب ، اگر باز خیال لب توخواب نفرستد و از راه سرابم نبرد کاش از عمر شبی تا به سحر چون, ...ادامه مطلب

  • خبرت هست؟

  • سه‌شنبه 7 شهریور 1396 ساعت 23:03 خبرت هست؟ که از خویش خبر نیست مرا گذری کن که زغم راه گذر نیست مرا   گر سرم در سر سودات رود نیست عجب سرسودای تو دارم غم سرنیست مرا   بی‌رخت اشک همی بارم و گل می‌کارم غیر ازین کار کنون کار دگر نیست مرا   "امیر خسرو دهلوی" (1 لایک) , ...ادامه مطلب

  • جوونی هم بهاری بود و بگذشت

  • چهارشنبه 8 شهریور 1396 ساعت 22:21 جوونی هم بهاری بودو بگذشت       به ما یک اعتباری بود وبگذشت      میان ما و تو یک افقی بود             که انهم نوبهاری بود وبگذشت (0 لایک) ,جوونی,بهاری,بگذشت ...ادامه مطلب

  • پیامبری بفرست

  • ما کاشفان کوچه های بن بستیم حرف های خسته ای داریماین بارپیامبری بفرستکه تنها گوش کند. گروس عبدالملکیان,پیامبری,بفرست ...ادامه مطلب

  • دلم برای خودم تنگ شده

  •     ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ        ﮐﺎﺵ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ    ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮔﻨﺠﻪ ﺍﯼ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﻗﻔﻞ ﮐﻨﻢ         ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﮑﯽ ﻳﮏ ﮔﻨﺠﻪ ﺧﺎﻟﯽ ...   ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻢ         ﺟﺎﯼ ﺳﺮﻡ ﭼﻨﺎﺭﯼ ﺑﮑﺎﺭﻡ  ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﻪ ﺍﺵ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻴﺮﻡ.   از ناظم حکمت   ترجمه احمد پوری (0 لایک) ,دلم,برای,خودم,تنگ,شده ...ادامه مطلب

  • هم نفسی نیست

  • این زندگی غمزده غیر از قفسی نیست تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیست این قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد اشعار پراکنده ی من مال کسی نیست مریم حیدر زاده, ...ادامه مطلب

  • بس زود برفتی

  •   ای دیــــر بــدست آمـــده بــس زود بـرفتیآتــش زدی انــدر مــن و چون دود برفتیچـــون آرزوی تنگـــدلان دیـــر رسیــدیچــون دوستی سنگــدلان زود برفتیزان پیش که در باغ وصال تو دل مناز داغ فــراق تـــو بـــر آســود برفتیناگــشته من از بند تــو آزاد بجستینا کـ, ...ادامه مطلب

  • به کجا برم...

  • سلام به همه علاقمندان به شعر و ادبیات ایرانی برای شما لحظات خوبی را آرزو مندم و امید وارم از. این وبلاگ لذت ببرید خواهشمندم نظرات خود را دریغ نفرمایید باتشکر» مشاهده کامل شناسنامه» تماس با مدیر, ...ادامه مطلب

  • ابریشم سیاه

  • ابریشم سیاه دو چشمتیاد آور شبی زمستانی استمن بی ردابدون وحشت دشنهشادمانه خواب می رفتمابریشم سیاه دو چشمتخانه ی من استآن خانه ایکه در آن خواب می رومو می میرم."خسرو گلسرخی" (0 لایک) , ...ادامه مطلب

  • همه ی آینه ها

  • تو صمیمی تر از آنی که دلم می پنداشت دل تـو با هـمه ی آیینه ها نسبت داشت تو همان ساده دل سبز نجیبی که خدا در میان دل پاکت صدف آیینه کاشت, ...ادامه مطلب

  • من خود ان سیزدهم

  • یا ر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرمتو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوزمن بیچاره همان عاشق خونین جگرم خون دل می خورم و چشم نظر بازم جامجرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرممن که با عشق نراندم به جوانی هوسیهوس عشق و جوانی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها