رد پای شعر

متن مرتبط با «سر گشته در جدول» در سایت رد پای شعر نوشته شده است

دلم در بر نمی گنجد

  • من امروز، از میی مستم، که در ساغر نمی‌گنجدچنان شادم، که از شادی، دلم در بر نمی‌گنجدز سودایت برون کردم، کلاه خواجگی، از سربه سودایت که این افسر، مرا در سر، نمی‌گنجدبران بودم که بنویسم، مط, ...ادامه مطلب

  • نغمه ی هم درد

  •  آینه ی خورشید از آن اوج بلندشب رسید از ره و آن آینه ی خرد شدهشد پراکنده و در دامن افلاک نشستتشنه ام امشب ، اگر باز خیال لب توخواب نفرستد و از راه سرابم نبرد کاش از عمر شبی تا به سحر چون, ...ادامه مطلب

  • طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها

  • طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها ای رخت چشمه خورشید درخشانیهاسرو من صبح بهار است به طرف چمن آیتا نسیمت بنوازد به گل افشانیهاگر بدین جلوه به دریاچه اشگم تابیچشم خورشید شود خیره ز رخشانیها,آموخت,افشانیها ...ادامه مطلب

  • در حریم کعبه,خودیبین,سجده بت میکند

  • کرد سودا آسمان سیر این دل دیوانه راسوختن شد باعث نشو و نما این دانه رامحو شد در حسن آن کان ملاحت، دیده هااز زمین شور، بیرون شد نباشد دانه راعشق سازد حسن عالمسوز را در خون دلیرذوالفقار شمع باشد بال و پر پروانه رامی شود در ساغر مخمور، می آب حیاتعاشقان دانند قدر جلوه مستانه رانیست پروا سیل بی زنهار را از کوچه بندمی گشاید زور می آخر در میخانه رادر حریم کعبه خودبین سجده بت می کندقبله رو گرداندن است ا,حریم,کعبهخودیبینسجده,میکند ...ادامه مطلب

  • کاش نقاش تو اینقدر هنرمند نبود

  • شنبه 4 شهریور 1396 ساعت 17:23 کاش دور و بر ما این همه دلبند نبودو دلم پیش کسی غیر خداوند نبودآتشی بودی و هر وقت تو را می دیدممثل اسپند دلم جای خودش بند نبودمثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسدخیره بودم به تو و جرأت لبخند نبودهر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شومکم نشد فاصله. تقصیر تو هرچند نبودشدم از درس گریزان و به عشقت مشغولبین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبودمدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشتجای ,اینقدر,هنرمند ...ادامه مطلب

  • در یک عصر. پاییزی

  • و یادت هست در یک عصر پاییزی چه ها کردیمرا تنهای تنها با دلی غمگین رها کردیگذشتی نرم نرمک از نگاهی مانده در بارانچرا با روح سرگردان من اینگونه تا کردیتمام شعرهایم را برایت یک به یک خواندمبگو دیوان شعرم را چرا ماتم سرا کردیو گفتی زیر لب رفتم ، بمان با درد تنهاییندانستی غمی شیرین برایم دست و پا کردیهمین امشب دلم می میرد از احساس تنهاییچه می داند کسی شاید به مرگم اعتنا کردی... (1 لایک) ,پاییزی ...ادامه مطلب

  • جهنم سرگردان

  • شب را نوشیده امو بر این شاخه های شکسته می گریم. مرا تنها گذار ای چشم تبدار سرگردان ! مرا با رنج بودن تنها گذار. مگذار خواب وجودم را پر پر کنم. مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم.   سپیدی های فریب روی ستون های بی سایه رجز می خوانند. طلسم شکسته خوابم را بنگر بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته. او را بگو تپش جهنمی مست ! او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام. نوشیده ام که پیوسته بی آرامم. جهنم سرگردان! مرا تنها گذار. (0 لایک) ,جهنم,سرگردان ...ادامه مطلب

  • فریادرس

  • مقصود دل عاشق شیدا همه او دان    مطلوب دل وامق و عذرا همه او دان بینایی هر دیدهٔ بینا همه او بین زیبایی هر چهرهٔ زیبا همه او دان یاری ده محنت زده مشناس جز او کس   فریادرس بی‌کس تنها همه او دان در سینهٔ هر غمزده پنهان همه او بین   در دیدهٔ, ...ادامه مطلب

  • نغمه هم درد

  • آینه ی خورشید از آن اوج بلند شب رسید از ره و آن آینه ی خرد شده شد پراکنده و در دامن افلاک نشست تشنه ام امشب ، اگر باز خیال لب تو خواب تفرستد و از راه سرابم نبرد کاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد روح من در گرو, ...ادامه مطلب

  • رد پای تو در برف

  • هیچ برفی را به یاد ندارم جز آن برفی که رد پایت بر آن نقش بست برفی که هنوز سرمایش عمق استخوان هایم را می سوزاند ... ((محمد شیرین زاده)), ...ادامه مطلب

  • چه بسا درد که نزدیک به درمان آمد

  • خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمدخواب دیدم که خیال تو به مهمان آمدگوئی از نقد شبابم به شب قدر و براتگنجی از نو به سراغ دل ویران آمدماه درویش نواز از پس قرنی بازممردمی کرد و بر این روزن زندان آمددل همه کوکبه سازی و شب افروزی شدتا به چشمم همه آفاق چراغان آمدوعده وصل ابد دادی و دندان به جگرپا فشردم همه , ...ادامه مطلب

  • آیین برادری

  • آیین برادری و شرط یاری    آن نیست که عیب من هنر پنداری  آنست که گر خلاف شایسته روم   از غایت دوستیم دشمن داری سعدی , ...ادامه مطلب

  • داشتن سر عجب است

  • عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب ، داشتن سر عجب است تن بی سر عجبی نیست رود گر در خاک سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است, ...ادامه مطلب

  • در دم بگیر جان مرا

  • چقدر ساده به هم ریختی روان مرا بریده غصّه ی دل کندنت امان مرا قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد به هر زبان بنویسند داستان مرا گذشتی از من و شب های خالی از غزلم گرفته حسرت دستان تو جهان مرا سریع پیر شدم آنچنانکه آینه نیز شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت ب, ...ادامه مطلب

  • تو مرا دریاب

  • اگر نام مرا با الماس بنویسند یا ننویسند چه تفاوت؟ . تو مرا بشناس...‏ تو مرا بخوان...‏ تو مرا دریاب‎!‎ ‏"نادر ابراهیمی"‏, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها